پادکست Startupable با انزو کاوالی

من یک گفتگوی گسترده با انزو کاوالی در مورد بهترین فرصت‌های موجود در فناوری امروز داشتم.

بحث کردیم:

  • 01:00 – چرا مدیرعامل یک شرکت سهامی عام بودن دیگر جالب نیست
  • 22:00 – آیا هوش مصنوعی بازارها را از بین می‌برد؟ تأثیر واقعی بر تجارت الکترونیک
  • 27:00 – بازی بزرگ بعدی: خرید کسب‌وکارهای آفلاین و 10 برابر کردن آن‌ها با هوش مصنوعی
  • 33:00 – فرصت تریلیون دلاری در دیجیتالی‌سازی B2B
  • 49:00 – آیا استارت‌آپ‌های هوش مصنوعی واقعاً به سرمایه کمتری نیاز دارند؟

اگر ترجیح می دهید، می توانید قسمت را در پخش کننده پادکست جاسازی شده گوش دهید.

علاوه بر ویدیوی یوتیوب بالا و پخش کننده پادکست جاسازی شده، می توانید به پادکست در iTunes و Spotify نیز گوش دهید.

رونوشت

فابریس گریندا: به نظر من، ChatGPT یک تهدید جدی برای گوگل است زیرا OpenAI بسیار تهاجمی، بسیار باهوش و بسیار جاه‌طلب است. من مطمئن هستم که آن‌ها نمی‌خواهند Midjourney در تصاویر برنده شود، و نمی‌خواهند Runway در ویدیو برنده شود، و نمی‌خواهند Cursor و Lovable در کدنویسی برنده شوند و غیره. من فکر می‌کنم این بیشتر شبیه به وضعیت گوگل است که در آن آن‌ها سعی می‌کنند تا حد امکان در بسیاری از حوزه‌ها برنده شوند.

اکنون آن‌ها باید انتخاب کنند که روی چه چیزی تمرکز کنند.

انزو کاوالی: سلام فابریس. به برنامه خوش آمدید.

فابریس گریندا: از اینکه من را دارید متشکرم.

انزو کاوالی: از اینکه شما را در اینجا داریم بسیار خوشحالم. همانطور که به شما گفتم، من از طرفداران بزرگ محتوا و داستان شما به عنوان یک سرمایه‌گذار هستم. اما فکر می‌کنم دوست دارم با یک نکته شخصی‌تر شروع کنم زیرا شما با OLX موفقیت بزرگی کسب کردید، شرکتی که مطمئنم افرادی خارج از ایالات متحده با آن تعامل داشته‌اند. من به عنوان یک کاربر، به عنوان یک مصرف‌کننده با آن تعامل داشته‌ام. در پرو و مکزیک بزرگ شدم و شما خروج را داشتید، بنابراین همه چیز عالی بود، درست است؟ شناخت جهانی یک مقدار زیادی پول است، تأییدیه‌ای که شما آن را ساخته‌اید. اما من خوانده‌ام که برای شما بسیار ضد اوج بود و در نهایت تصمیم گرفتید مسیر دیگری را در پیش بگیرید.

پس ما را به آن لحظه ببرید. دقیقاً چه احساسی داشتید که شما را مجبور به تغییر زندگی خود به روشی رادیکال کرد؟

فابریس گریندا: بنابراین در واقع خروج مسئله نبود، درست است؟ مانند خروجی که ما در سال 2010 داشتیم و من، آن‌ها به من پول دادند تا در جنگ پیروز شوم. و بنابراین ما در جنگی پیروز می‌شویم که در آن بزرگترین رقیب ما هستند.

ما 5149 را برای خودمان ادغام کردیم. و ناگهان ما یک شرکت 10000 نفری در 30 کشور هستیم. و من یک روز از خواب بیدار می‌شوم و می‌گویم، ببین، روی کاغذ، من در اوج دنیا هستم. من مدیرعامل این شرکت بزرگ هستم. همه چیز شگفت‌انگیز است و ترافیک دیوانه‌واری داریم. مردم عاشق کاری هستند که ما انجام می‌دهیم. ما نامه‌های عاشقانه از کاربران دریافت می‌کنیم.

و از آنجا که ما ترافیک زیادی داریم، هر آزمایشی که انجام می‌دهیم از نظر آماری معنادار است، همه VCها به شما می‌گویند، اوه، تست A B انجام دهید. وقتی 20 کاربر دارید، تست A B هیچ معنایی ندارد. می‌تواند تصمیمی تصادفی توسط یک کاربر باشد، مانند اینکه کاملاً همه چیز را به هم می‌ریزد. اما وقتی 20 میلیون واحد در روز دارید.

همه چیز از نظر آماری معنادار است. مشکل این است که من فقط احساس بی‌حوصلگی می‌کردم. اینطور بود که، من یک مدیرعامل محصول هستم. من دوست دارم با محصول بازی کنم و یک تیم بسیار ماهر داشته باشم که کوچک باشد و خیلی سریع حرکت کند. و ناگهان ما بخشی از یک سازمان بزرگ سهامی عام هستیم که در آن باید یک بودجه سالانه، یک بودجه فصلی ایجاد کنیم و بودجه فصلی را به روز کنیم.

و این شغل اصلاً جذاب نبود. بنابراین روی کاغذ، عالی به نظر می‌رسید، اما روز به روز بسیار نه، جالب نبود. و من می‌گویم، نکته در واقع موفق بودن این است که زندگی‌ای را که می‌خواهید داشته باشید، زندگی کنید، نه اینکه شناخته شوید. شناخت هیچ کاری برای شما انجام نمی‌دهد.

انزو کاوالی: آیا فکر می‌کنید این با رشد و موفقیت یک شرکت اجتناب‌ناپذیر است؟

فابریس گریندا: شاید اگر شما همچنان ارباب سرنوشت خود باشید، اجتناب‌ناپذیر نباشد، به این معنی که اگر شرکت من باقی بماند، مشکل این است که برای به دست آوردن بودجه‌ای که برای پیروزی نیاز داشتم، مجبور شدم با Natural Process معامله کنم.

آن‌ها در نهایت مالک اکثریت شدند. بنابراین دیگر شرکت من نبود. و بنابراین آن‌ها نمی‌خواستند من با محصول بازی کنم و کارهایی را که می‌خواستم انجام دهم. بنابراین من فکر می‌کنم برخی از افراد توانسته‌اند آن را برای مدت طولانی حفظ کنند. استیو جابز در اپل توانست این کار را برای مدت طولانی انجام دهد وقتی که بازگشت.

بنابراین احتمالاً در مورد مارک زاکربرگ و احتمالاً تا حد زیادی در مورد جف بزوس صادق است. اما این قطعاً دیگر در شرکت خودم صادق نبود. و بنابراین من می‌گویم، شغل دیگر جالب نیست. ترجیح می‌دهم کار دیگری انجام دهم. همچنین، در کودکی، رویای من این بود که مدیرعامل یک شرکت اینترنتی سهامی عام باشم.

مسئله این است که مدیرعامل یک شرکت سهامی عام بودن بین دهه 1980 که من در مورد آن رویاپردازی می‌کردم و دهه 2010 که ناگهان شما مانند بخش 404، Sarbanes Oaksley را دارید، بسیار تغییر کرد و عمومی بودن بسیار غیر جذاب شد. ناگفته نماند که تمام اطلاعات خود را به رقبای خود می‌دهید. بنابراین من می‌گویم، اگر مجبور باشم دوباره این کار را انجام دهم، ترجیح می‌دهم عمومی نشوم.

انزو کاوالی: شما در مورد زیر سوال بردن مسیر پیش‌فرض جامعه نوشته‌اید، و ما در این لحظه خاص هستیم که به دلیل هوش مصنوعی در این هجوم طلا هستیم، و من مطمئن هستم که بنیان‌گذاران با موقعیت‌های مشابهی روبرو هستند. به آنچه شما در حس نیاز به جمع‌آوری سرمایه توصیف می‌کنید، بودن در مشتریان، شرکایی که ممکن است لزوماً نخواهید بیاورید، اما باید در جنگ پیروز شوید، درست است؟

بنابراین من می‌دانم که شما می‌بینید، داشتن آن درون‌نگری زمانی که در حال رشد، مقیاس‌بندی هستید، می‌تواند یک تجمل باشد یا انجام آن بسیار دشوار باشد. بنابراین من کنجکاو هستم، چگونه با بنیان‌گذاران در مورد این تجربه صحبت می‌کنید و چگونه می‌توانند، به نوعی، زندگی خود را ممیزی کنند تا در نسخه‌ای زندگی نکنند که واقعاً از آن لذت نخواهند برد.

فابریس گریندا: این به طور کلی درست است. زندگی شما فوق‌العاده شلوغ است. مهم نیست که زندگی شخصی شما باشد، زندگی تجاری شما باشد، و حتی مهم نیست که در یک استارت‌آپ هستید یا نه. شما کارهای بی‌پایانی برای انجام دادن دارید و بسیار آسان است که فقط به مسیر خود ادامه دهید. شما یک شغل دارید، به آن شغل می‌روید.

شما یک رابطه دارید، در آن رابطه می‌مانید. شما یک آپارتمان دارید که در آن زندگی می‌کنید، به آن آپارتمان می‌روید. بدیهی است که همه چیز، این مسیر پیش‌فرض آسان است. به علاوه مسیر پیش‌فرض اجتماعی وجود دارد، من به دبیرستان می‌روم، به کالج می‌روم، یک شغل پیدا می‌کنم، ازدواج می‌کنم، 2.2 بچه و 1.3 سگ می‌آورم، هر چه.

من به حومه شهر نقل مکان می‌کنم، یک حصار چوبی سفید می‌گیرم و می‌خواهم به خودم شلیک کنم. شما به یک عملکرد اجباری نیاز دارید. بنابراین، توصیه من این است که سالی یک بار، یک ایمیل برای خودتان بفرستید، یک، شما یک آخر هفته را می‌گیرید، یک شب را می‌گیرید که در آن اساساً ارزیابی می‌کنید که در زندگی شخصی و حرفه‌ای خود کجا هستید. چقدر در روزمره خوشحال هستید؟

نه تئوری آن، واقعیت آن، نه بهترین روز، روز متوسط. چه کاری انجام می‌دهید؟ چه چیزی را در مورد کاری که انجام می‌دهید دوست دارید؟ چه چیزی را در مورد کاری که انجام می‌دهید دوست ندارید؟ و به روشی کاملاً آزاد، با خودتان طوفان فکری کنید. و این، من دوست دارم، و دلیلی که من ایمیل را دوست دارم این است که شما را مجبور می‌کند افکار خود را ساختار دهید.

زیرا ممکن است در ذهن شما باشند، اما خیلی خوب بیان نشده‌اند. ایمیل شما را مجبور می‌کند که، باشه، این‌ها چیزهایی هستند که من واقعاً دوست دارم. این‌ها چیزهایی هستند که من واقعاً دوست ندارم. این‌ها چیزهایی هستند که شاید بتوان آن‌ها را بهبود بخشید. و این شاید کاری باشد که من می‌توانم در مورد آن انجام دهم. و سپس من همچنین دوست دارم یک طوفان فکری آزاد با خودم داشته باشم.

چه کار دیگری می‌توانم انجام دهم؟ همه مسیرهای دیگری که می‌توانم در آن‌ها قدم بگذارم که می‌توانند به همان اندازه یا بیشتر جذاب باشند، کدامند؟ و نه روز ایده‌آل چگونه خواهد بود، بلکه روز متوسط چگونه خواهد بود؟ و سپس آن را با دوستان و خانواده به اشتراک می‌گذارم و از آن‌ها می‌پرسم، اگر شما بودید، چه می‌کردید؟

با شناخت من، چه می‌کردید؟ ما مکالماتی داریم. و اغلب من فقط این چیزها را امتحان می‌کنم. اما معمولاً، اگر این حس را دارید که چیزی درست نیست، معمولاً حسی است که از قبل خیلی دیر شده است. شما باید از قبل حرکت کرده باشید، درست است؟ اگر در روزمره خوشحال نیستید، سخت است که آن را درست کنید. و من فکر می‌کنم این در مورد کارمندان نیز صادق است.

اگر احساس می‌کنید کسی احتمالاً عالی نیست، و شما باید یک بررسی عملکرد داشته باشید، هر چه، احتمالاً به این معنی است که شما باید از قبل او را اخراج کنید. اگر در یک رابطه هستید، و حوصله‌تان سر رفته است، هر چه، احتمالاً باید از قبل حرکت کرده باشید. و این در مورد شرکتی که در آن هستید نیز صادق است، اگر اوضاع واقعاً خوب پیش نمی‌رود.

زیرا اغلب اگر سخت کار می‌کنید، می‌تواند واقعاً سرگرم‌کننده باشد، درست است؟ و بنابراین این احساس اشتباهی نیست. احساس اشتباه این است که شما تناسب محصول با بازار را به دست نمی‌آورید. شما هم‌بنیان‌گذار خود را دوست ندارید. شما سخت کار می‌کنید، اما احساس می‌کنید که این یک کار سخت است در مقابل سرگرم‌کننده. مانند اینکه می‌توانید سخت کار کنید و سرگرم‌کننده باشد در مقابل سخت کار کنید و اینطور باشد که، من دارم شیشه می‌خورم زیرا مجبورم یا هر چه.

و بنابراین یک قدم به عقب بردارید. و من اغلب دوست دارم این کار را خارج از شبکه انجام دهم، به هر حال من به وسط جنگل بدون هیچ ارتباطی، بدون واتساپ، بدون جلسات و غیره می‌روم. بنابراین من می‌توانم واقعاً در مورد افکارم فکر کنم. من فقط دفترچه یادداشت خود را برداشته‌ام تا بتوانم بنویسم.

انزو کاوالی: من عاشق این هستم. و این یک روش بسیار جالب برای نگاه کردن به آن در مورد فکر کردن به روز متوسط و نه بهترین روز یا بدترین روز است، درست است؟

این فوق‌العاده روشنگر است. با صحبت از این نوع ممیزی‌ها، من شنیده‌ام که شما هر کاری را که می‌توانید از مقیاس‌بندی گرفته تا آلبوم‌های عکس برون‌سپاری می‌کنید. شما چندین EA، دستیار غیر اجرایی دارید، که فکر می‌کنم خیلی رایج نیست. و ما اکنون به این دنیایی می‌رویم که اساساً به دلیل هوش مصنوعی، شما می‌توانید به معنای واقعی کلمه همه چیز را واگذار کنید، یا شاید نه امروز، اما ما به جایی نزدیک می‌شویم که می‌توانیم همه چیز را واگذار کنیم، درست است؟

نه فقط تدارکات یا هماهنگی، بلکه قضاوت، خلاقیت. بنابراین من کنجکاو هستم، چگونه در مورد اینکه چه چیزی را باید با خوشحالی به هوش مصنوعی واگذار کنید و چه چیزهایی را احتمالاً هرگز نباید واگذار کنید فکر می‌کنید؟ زیرا آن‌ها به شما برتری می‌دهند یا به نوعی شما را خودتان می‌کنند.

فابریس گریندا: کارهایی را که دوست دارید انجام دهید، واگذار نکنید، درست است؟

من آشپزی را دوست ندارم، بنابراین یک آشپز دارم. و من، فکر می‌کنم خرید مواد غذایی و همه این‌ها زمان بی‌پایانی می‌برد. اما برخی از افراد عاشق آشپزی هستند، در این صورت نباید آن را واگذار کنند، درست است؟ من از کارهای اداری متنفرم، بنابراین دو دستیار مجازی در فیلیپین دارم که همه چیز را از تماس‌ها گرفته تا پرداخت قبوض، یافتن یک شریک تنیس محلی که بتوانم با او بازی کنم که در سطح من باشد و مانند رزرو آن، سازماندهی می‌کنند، وقتی یک آلبوم عکس یا یک ویدیو ایجاد می‌کنم، خودم را به عنوان یک مدیر خلاق می‌بینم.

من یک دیدگاه از آنچه می‌خواهم ایجاد کنم دارم، و سپس افراد دیگری آن را اجرا می‌کنند. اکنون، در حال حاضر، آن‌ها انسان هستند زیرا در واقع کار کردن با انسان‌ها یا واجد شرایط بودن بسیار آسان‌تر از هوش مصنوعی در یک نقطه است. و این تمام است. من یک کاربر قدرتمند ChatGPT هستم. کاربر قدرتمند مطلق، اما برای بسیاری از وظایف، تقریباً به اندازه کافی شایسته نیست.

اکنون در مورد شخصی من، من دوست دارم مدیر خلاق باشم و خودم را دارای قضاوت خوبی می‌دانم. و بنابراین در حالی که من از GPT نظرات، دیدگاه‌ها و غیره را می‌گیرم، در پایان روز، قضاوت، تصمیمی که من برای خودم نگه می‌دارم. و من فکر می‌کنم به همین دلیل است که من مزیت رقابتی را به عنوان یک VC مقایسه می‌کنم، جایی که من انتخاب می‌کنم کدام استارت‌آپ‌ها و مترجم‌ها را پشتیبانی می‌کنم و صادقانه در زندگی در مورد اینکه چه کاری می‌خواهم انجام دهم.

بنابراین کارهایی را که دوست ندارید انجام دهید، برون‌سپاری کنید. به انجام کارهایی که دوست دارید انجام دهید، ادامه دهید، صرف نظر از اینکه هوش مصنوعی می‌تواند در آن بهتر از شما باشد.

انزو کاوالی: من عاشق چارچوب‌بندی یک مدیر خلاق هستم و اکنون دوست دارم عمیق‌تر به سرمایه‌گذاری بپردازم. من عاشق این تصویر هستم، و مطمئنم که آن را دیده‌اید، از Craigslist. که صدها کسب‌وکار عمودی مانند Airbnb، Indeed، StubHub را به وجود می‌آورد، و من فکر می‌کنم تعداد بیشتری وجود دارد، مانند ده‌ها یا احتمالاً صدها.

و هر کدام یک دسته را گرفتند و آن را بهتر انجام دادند. و شما به تازگی در مورد کاربر قدرتمند ChatGPT بودن اشاره کردید. آیا فکر می‌کنید، یا این امکان وجود دارد که ChatGPT به نوعی Craigslist جدید برای هوش مصنوعی باشد؟

فابریس گریندا: بنابراین من فکر می‌کنم این قیاس اشتباهی است زیرا Craigslist بدیهی است که انگیزه نداشت در هیچ یک از حوزه‌ها برنده شود.

و بنابراین هزاران نفر رفتند و نسخه‌های عمودی بهتری ساختند و همین اتفاق برای eBay افتاد، به هر حال، جایی که مردم هر دسته از eBay را بهتر کردند و به صورت عمودی به آن حمله کردند. وقتی یک بازیکن بزرگ دارید که تلاش می‌کند، خوب است و رقابت می‌کند، سعی می‌کند عمودی نشود، درست است؟

بنابراین گوگل. یک، هر حوزه جستجو، شاید به جز کایاک برای سفر و آمازون یک، بیشتر دسته‌های تجارت الکترونیک، شاید نه Chewy me و هنوز هم دیگرانی هستند که ظهور می‌کنند، اما مانند بازیکن افقی و مشترک می‌تواند در واقع در بسیاری از حوزه‌ها برنده شود اگر روی آن‌ها تمرکز کنند و OpenAI بسیار تهاجمی، بسیار باهوش و بسیار جاه‌طلب است.

من مطمئن هستم که آن‌ها نمی‌خواهند اکثریت در تصاویر برنده شوند و آن‌ها نمی‌خواهند، آن‌ها نمی‌خواهند Runway در ویدیو برنده شود و آن‌ها نمی‌خواهند Cursor و Lovable در کدنویسی برنده شوند و غیره. بنابراین، من اینطور فکر نمی‌کنم. اصلاً شبیه به وضعیت Craigslist نیست. من فکر می‌کنم این بیشتر شبیه به وضعیت گوگل است که در آن آن‌ها سعی می‌کنند تا حد امکان در بسیاری از حوزه‌ها برنده شوند.

اکنون آن‌ها باید انتخاب کنند که روی چه چیزی تمرکز کنند. و چیزهایی وجود دارد که هوش مصنوعی در آن‌ها بسیار خوب است و بنابراین آن‌ها سعی می‌کنند، و من فکر می‌کنم آن‌ها روی میوه‌های کم آویزان تمرکز خواهند کرد. بنابراین کدنویسی منطقی است، چیزهایی شبیه به 11 laps که در آن شما صداهای مردم، تصاویر و غیره را دارید. منطقی است. تولید تصویر، تولید ویدیو منطقی است.

اما آیا فکر می‌کنم آن‌ها Top of Fuddle را جایگزین خواهند کرد؟ نه، مطلقاً نه. اما همانطور که من می‌بینم، آیا GPT برای من یک تهدید جدی برای گوگل است، زیرا من سعی کردم، من دیگر هرگز به گوگل نمی‌روم. من فقط به GPT می‌روم، می‌خواهم این یک پاسخ را دریافت کنم. این پاسخ درست است. بنابراین بله، نه من، آیا حوزه‌های عمودی وجود خواهد داشت؟

کاملا. زیرا حوزه‌های عمودی زیادی وجود دارد که آن‌ها می‌خواهند روی آن‌ها تمرکز کنند و این، که از نظر اقتصادی مقرون به صرفه نخواهند بود، یا شاید شما نیاز به داده‌های خاص عمودی دارید، و اگر آن مجموعه داده‌های عمودی را داشته باشید، پاسخ‌های بسیار بهتری نسبت به یک LLM عمومی دریافت خواهید کرد. بنابراین مطمئناً حوزه‌های عمودی برنده وجود خواهند داشت.

و اینکه کدام یک ظهور می‌کنند در مقابل اینکه کدام یک GPT برنده می‌شود، نامشخص است و همه این‌ها نبردی است که باید برای آن بازی کرد. و بنابراین برندگان اولیه ممکن است برای همیشه برنده نباشند. و بنابراین افرادی که این ارزش‌گذاری‌های دیوانه‌وار را روی Lovable و Cursor و غیره قرار می‌دهند، من این را با کمی تردید می‌پذیرم زیرا این‌ها انواع دسته‌هایی هستند که من می‌توانم ببینم ChatGPT می‌خواهد به دنبال آن برود. ناگفته نماند، به هر حال، GitHub، با Copilot و بسیاری دیگر.

انزو کاوالی: اما آیا فکر می‌کنید هنوز یک لنز یا چارچوب جالب برای نگاه کردن به فرصت‌ها از طریق حس دیدن اینکه مردم از ChatGPT برای چه رفتارهایی استفاده می‌کنند، وجود دارد؟

فابریس گریندا: فکر کردن از طریق اینکه چه حوزه‌های عمودی ChatGPT می‌تواند وجود داشته باشد یا باید وجود داشته باشد.

به خصوص اگر داده‌های متمایز داشته باشید، این دسته‌ای است که در آن یک مدل کسب‌وکار قابل دوام وجود دارد، و احتمالاً مدلی نیست که آن‌ها روی آن تمرکز خواهند کرد. بله، این یک رویکرد جالب است. این چیزی نیست که من فکر می‌کنم جالب‌ترین کار برای انجام دادن با هوش مصنوعی این روزها است، به هر حال. یک میلیون نفر این کار را انجام می‌دهند.

بنابراین به هر دسته‌ای که نگاه می‌کنید، کسی وجود دارد که ChatGPT را عمودی می‌کند. 20 نفر از آن‌ها وجود دارد. همه آن‌ها پول زیادی جمع کرده‌اند. همه آن‌ها تیم‌های عالی دارند. همه آن‌ها مدل کسب‌وکار صفر، خندق داده اختصاصی صفر دارند. و بیشتر آن‌ها خواهند مرد. و بیشتر سرمایه‌گذاران در آن‌ها پول خود را از دست خواهند داد.

من فکر می‌کنم راه هوشمندانه‌تر برای سرمایه‌گذاری در هوش مصنوعی در واقع استفاده از هوش مصنوعی برای 10 برابر کارآمدتر و بهتر کردن کسب‌وکارهای عادی است. و بنابراین اگر به بازارها فکر کنم. من یک سرمایه‌گذار در شرکتی به نام Vinted هستم. Vinted یک Poshmark از اروپا است. آن‌ها یک پلتفرم لباس مصرف‌کننده به مصرف‌کننده بسیار بهتر هستند.

و بازار مد. و دارن توش موفق میشن. و کارهای شگفت‌انگیزی با هوش مصنوعی انجام دادن. مثلاً، اگه شما تو فرانسه باشین و دارین یه آگهی رو می‌بینین، ممکنه اون آگهی از آلمان یا لهستان باشه. اونا آگهی رو به‌طور خودکار ترجمه کردن. شما دارین با فروشنده صحبت می‌کنین، اما شاید فروشنده تو لهستان باشه و مکالمات به‌طور خودکار ترجمه میشن.

و پرداخت‌ها رو یکپارچه کردن و حمل‌ونقل رو هم یکپارچه کردن. وقتی می‌خواین یه چیزی رو بفروشین، قبلاً باید عکس می‌گرفتین، یه عنوان می‌نوشتین، یه توضیح می‌نوشتین، یه دسته بندی رو انتخاب می‌کردین و یه قیمت رو انتخاب می‌کردین. الان هوش مصنوعی‌شون انقدر خوب شده که یه عکس می‌گیرین و همه کارها رو براتون انجام میده.

عنوان، توضیح، قیمت، دسته بندی، فقط کافیه دکمه فروش رو بزنین. اونا خدمات مشتری خودکار دارن و در نتیجه ساختار هزینه‌ها پایینه. بنابراین، من فکر می‌کنم استفاده از هوش مصنوعی برای کارآمدتر کردن کسب‌وکارهای آنلاین و آفلاین موجود، حداقل یه بازی خیلی امن‌تره، وقتی که دارین در مورد سرمایه‌گذاری و کارهایی که می‌تونین انجام بدین فکر می‌کنین، در مقایسه با سرمایه‌گذاری در LLMها، که ۵۰ تا از اونا وجود داره و به علاوه GPT هم داره دائماً گسترش پیدا می‌کنه و سعی می‌کنه کارهای بیشتری انجام بده.

Enzo Cavalie: شما اشاره کردین که بعضی از برنده‌های اولیه ممکنه برنده‌های واقعی نباشن. و خب شما این تغییرات تکنولوژی، وب، موبایل رو پشت سر گذاشتین. آیا الگویی وجود داره که نشون بده کدوم ذرات زودتر از بقیه جدا میشن؟ و من کنجکاوم بدونم که آیا این الگو رو به طور مشابه در هوش مصنوعی هم می‌بینین یا خیلی متفاوت‌تره؟

Fabrice Grinda: آره، اول از همه، دو تا نکته. برنده‌های اولیه به ندرت برنده‌های نهایی هستن، درسته؟ به AltaVista یا Lycos یا هر کدوم از موتورهای جستجوی اولیه‌ای که گوگل جاشون رو گرفت فکر کنین، یا Friendster و قبلش و Hi5 و Tagged، بعدش MySpace، بعدش Facebook، درسته؟ شما نمی‌خواین… شما می‌خواین آخرین بازیکنی باشین که اساساً یه مزیت رقابتی ایجاد می‌کنه و برنده میشه.

بنابراین، مزیت اولین حرکت‌کننده می‌تونه بیش از حد ارزیابی بشه. و این در تقریباً همه دسته‌ها و صنایع صادق بوده.

Enzo Cavalie: من عاشق این عبارت یکی از بنیانگذاران Ramp هستم که می‌گه رقابت، تحقیق و توسعه برون‌سپاری شده‌ست.

Fabrice Grinda: دقیقاً. وقتی به این نگاه می‌کنم که کدوم صنایع از بقیه جدا میشن، بستگی به تکنولوژی داره.

برای گوگل، منطقی بود که سفر خیلی متفاوت باشه یا مثلاً برای… اگه به eBay فکر کنین، StubHub واقعاً یه کسب‌وکار متفاوت بود، چون باید با ارائه‌دهندگان بلیط یکپارچه می‌شدین، احراز هویت بلیط رو انجام می‌دادین و غیره. و بنابراین، واقعاً به عنوان یه کد پایه یکسان جا نمی‌افتاد.

شما نمی‌تونستین فقط یه زیرمجموعه داشته باشین. الان، وقتی به این فکر می‌کنم که کدوم صنایع در دنیای ChatGPT منطقی هستن، قبلاً هم اشاره کردم، مثل تصاویر، ویدیوها. کدنویسی، توسعه نرم‌افزار و در تصویربرداری و ویدیو و صدا، می‌تونم بگم چیزهایی مثل شباهت‌ها، مثل کارهایی که تو آزمایشگاه‌ها انجام می‌دادن، از نظر داشتن شباهت شما، شباهت من، صدا و آواتارها و غیره.

بنابراین، من فکر می‌کنم این چیزها منطقی‌ترین هستن، اما این به خاطر تکنولوژیه، درسته؟ بنابراین، در مورد Craigslist، صنایع خیلی متفاوتی برای املاک و مستغلات نسبت به ماشین‌ها و مشاغل وجود داره، چون پویایی‌ها متفاوت هستن. بنابراین، من فکر نمی‌کنم بشه اون رو به طور کامل تعمیم داد. واقعاً بستگی به این داره که تکنولوژی چقدر خوبه و تو چه چیزی خوبه و به چه داده‌هایی نیاز دارین و چه تجربه‌های کاربری رو باید حل کنین.

Enzo Cavalie: آیا فکر می‌کنین هنوز هم امروز منطقیه که در مورد تمایز یا مزیت رقابتی از استارتاپ‌ها سوال کنیم؟ یا سرمایه‌گذارا واقعاً باید دنبال چی باشن؟

Fabrice Grinda: اول از همه، من فکر می‌کنم هیچ‌وقت در شروع کار یه مزیت رقابتی وجود نداره. وقتی استارتاپ‌تون رو راه می‌ندازین، هیچی ندارین. اساساً تیم‌تون رو دارین. و چیزهایی مثل… هر چی، حق ثبت اختراع، من فکر نمی‌کنم ارزش کاغذی که روشون نوشته شده رو داشته باشن.

بنابراین، من اینا رو مزیت رقابتی نمی‌دونم. در واقع، اگه به من بگین که یه حق ثبت اختراع دارین، احتمالاً اون رو به عنوان یه نکته منفی در نظر می‌گیرم. این یعنی شما پول و زمان‌تون رو صرف یه چیزی کردین که بی‌فایده‌ست. بنابراین، احتمالاً بیشتر از اینکه نه، اگه یه حق ثبت اختراع داشته باشین، من تو شما سرمایه‌گذاری نمی‌کنم. نه، مزیت رقابتی شما، اجرای شماست.

هر چی ترافیک بیشتری داشته باشین، هر چی کاربر بیشتری داشته باشین، هر چی داده بیشتری داشته باشین، هر چی برند قوی‌تری داشته باشین، هر چی درآمد بیشتری داشته باشین، هر چی… اینا مزیت رقابتی شما هستن. و به خصوص در بازارهایی که در واقع کسب‌وکارها کار می‌کنن، درسته؟ مثل اینکه هر چی فروشنده بیشتری بیاد، خریدار بیشتری میاد و هر چی خریدار بیشتری بیاد، فروشنده بیشتری میاد.

و بعد شما این چرخه فوق‌العاده رو ایجاد می‌کنین که در نهایت منجر به این میشه که برنده، بیشترین سهم رو می‌بره. بنابراین، در روز صفر، هیچ مزیت رقابتی وجود نداره. مزیت رقابتی در سال اول، سال دوم، سال سوم، با اجرای شما به وجود میاد.

Enzo Cavalie: حدس می‌زنم… آیا این رایجه که بنیانگذارا… فکر می‌کنین موفق‌ترین بنیانگذارا یه فرضیه دارن که از کجا میاد؟

یا واقعاً با گذشت زمان متبلور میشه؟

Fabrice Grinda: بستگی داره. بعضی از آدما یه برنامه دارن و به اون برنامه پایبند هستن و اون رو دنبال می‌کنن و بعد بر اساس اون تنظیمش می‌کنن. احتمالاً جف بزوس در آمازون اینطوری بود، مثل اینکه، من می‌خوام با کتاب شروع کنم، چون یه دم دراز وجود داشت. من می‌خوام تو سیاتل باشم، چون می‌خوام درست کنار اینگرام باشم، بزرگترین ناشر کتاب، جایی که می‌تونم به همه موجودی‌شون دسترسی داشته باشم.

و از اونجا، می‌خوام به سایر دسته‌های با ارزش بالا برم. و در مورد گوگل، اونا هیچ ایده‌ای نداشتن که مدل کسب‌وکارشون چی بود. فکر کنم من لری و سرگی رو تو اواخر دهه ۹۰ ملاقات کردم و… و تازه لانچ کرده بودن. و من گفتم، اوه، شما ممکنه… و اونا دارن مدل کسب‌وکار رو انجام میدن.

و اونا گفتن، اوه، شما باید خیلی خوشحال باشین، چون الان یه مدل کسب‌وکار دارین، می‌تونین این تبلیغات پولی رو انجام بدین، و بر اساس هزینه به ازای هر کلیک. و اونا گفتن، نه، جستجوی ارگانیک خیلی خوبه. هیچ‌کس هیچ‌وقت روی هیچ‌کدوم از تبلیغات پولی کلیک نمی‌کنه، به جای مدل کسب‌وکار. اونا یه ارائه ۲۰۰ صفحه‌ای داشتن که به من توضیح می‌دادن، اونا می‌خوان جستجو رو به کسب‌وکارها بفروشن.

نیازی به گفتن نیست که اون هیچ‌وقت جواب نداد. در نهایت Overture و Yahoo اونا رو خریدن و اونا اون رو کپی کردن و در واقع بهبودش دادن. و بنابراین اونا اون رو تغییر دادن، اما آیا از قبل می‌دونستن که مدل کسب‌وکارشون قراره چی باشه؟ قطعا نه. اونا دیدن که بقیه چیکار کردن، تحقیق و توسعه برون‌سپاری شده، و اونا اون رو کپی کردن، بهبودش دادن، و چون اونا بقیه دسته‌ها رو برده بودن، آره، اونا موفق شدن.

Enzo Cavalie: من می‌خوام دو تا فکر رو به هم وصل کنم. یکی اثرات شبکه در بازارها، و دیگری این ایده که ChatGPT تقریباً داره یه بخش بزرگی از زندگی ما رو می‌بلعه. خیلی از آدما دارن کاربرای حرفه‌ای میشن. فکر کنم ۱۰ درصد از جمعیت جهان کاربر فعال هفتگی هستن. فکر کنم آدما، خیلی از آدما فکر می‌کنن که ما داریم به سمت این دنیا میریم که یه عامل وجود خواهد داشت، مثل یه دستیار که خیلی از زندگی شخصی ما رو اداره می‌کنه و در نتیجه اون عامل ممکنه با خیلی از سایت‌های تجارت الکترونیک یا بازارها تعامل داشته باشه.

Fabrice Grinda: حتماً.

Enzo Cavalie: فکر می‌کنین این چه تاثیری روی مزیت رقابتی بازارها داره؟

Fabrice Grinda: خیلی کمتر از چیزی که آدما فکر می‌کنن، همون‌طوری که چند سال پیش، همه یا eBay نگران بودن که مثلاً تجارت اجتماعی و Facebook قراره قیف بالایی رو بگیره. این روشی نیست که آدما مرور و خرید می‌کنن و غیره.

بنابراین، سه الگوی خرید در اینترنت وجود داره. یکی، شما نمی‌دونین دنبال چی هستین و بنابراین خرید کردن یه جور سرگرمیه. آدما میرن Vinted، اونا نمی‌دونن می‌خوان یه چیزی بخرن. اونا اساساً دارن مرور می‌کنن. و بنابراین…

Enzo Cavalie: ویترین گردی، اساساً.

Fabrice Grinda: اونا دارن خرید می‌کنن. دارن ویترین گردی می‌کنن.

و هیچ نقشی برای LLM وجود نداره که اونجا بازی کنه. آیا فکر می‌کنم اگه اونا منابع نامحدودی رو بهش اختصاص بدن، می‌تونن یه فید مشابه Vinted ایجاد کنن؟ شاید، اما چون بیشتر محتوا از بازارهایی میاد که برنده همه چیز رو می‌بره، بیشتر محتوا به هر حال از Vinted میاد.

بنابراین، اونجا، من فکر می‌کنم هیچ هدفی وجود نداره. شما قرار نیست واسطه رو حذف کنین. آدما به خرید کردن ادامه میدن و وقتی بخوان می‌خرن. شماره دو، شما دقیقاً می‌دونین دنبال چی هستین. اگه دقیقاً می‌دونین دنبال چی هستین، معمولاً مستقیم میرین سراغ آمازون. دیگه حتی سراغ گوگل هم نمیرین.

شما میرین آمازون یا eBay، شما تایپ می‌کنین، شما مدل رو وارد می‌کنین، هر چی. آره LG OLED C3 65 اینچ، اینجا – بخر. بنابراین، آیا می‌تونین برین و به GPT بگین که اون رو براتون انجام بده؟ آره. اما مثل اونا، این خیلی متفاوت نیست، چون باطن هنوز به شدت متمرکزه، درسته؟ eBay و آمازون ۴۳ درصد از تجارت الکترونیک ایالات متحده رو دارن و تو بعضی از صنایع ۹۰ درصد. اونا ارزش خیلی کمی رو به دست میارن. قطعاً بیشتر از تبلیغات پولی در گوگل برای خرید در گوگل نیست. و اینا دو تا از بزرگترین دسته‌ها هستن. من نمی‌بینم که ارزش از سایت‌های تجارت الکترونیک گرفته بشه.

بنابراین، بازارها، به خصوص از اونجایی که من نمی‌بینم GPT بخواد کارای تحویل، مدیریت موجودی، داشتن موجودی و غیره رو انجام بده. این عمق رزونانس اونا نیست. اگه برین و نقشه راه تکنولوژی اونا رو برای سه سال آینده ببینین. حتی هزارمین اولویت هم نیست. بیایین مراکز حمل‌ونقل و راه حل‌های تحویل و لجستیک مایل آخر رو داشته باشیم و غیره.

و در نتیجه، اون بازارهایی که برنده همه چیز رو می‌برن و قراره کارای تحویل رو انجام بدن، از هم نمی‌پاشن، اونا بیشتر ارزش رو حفظ می‌کنن، دسته سوم، اون بیشتر… برای بحث بازه، خریدهای سنجیده. شما واقعاً نمی‌دونین دنبال چی هستین. مثل اینکه من می‌خوام یه ماشین جدید بخرم، اما نمی‌دونم کدوم.

من می‌خوام بخرم، من می‌خوام یه جفت اسکی جدید بگیرم، اما نمی‌دونم کدوم. یا من می‌خوام یه آپارتمان بگیرم، اما مطمئن نیستم کدوم ساختمان، چقدر می‌تونم هزینه کنم، کدوم محله و غیره. اونجا، یه مکالمه با یه LLM خیلی منطقیه. الان و به همین دلیله که سایت‌هایی وجود دارن که در حال حاضر از آدما برای انجام این کارها استفاده می‌کنن.

بنابراین curated.com، که از آدما برای تجهیزات ورزشی استفاده می‌کنه. الان Fora Travel برای سفر و اونا نمی‌فروشن، curated، فکر کنم به قیمت ۳۰۰ میلیون فروخته شد. اونا به ۲۰۰ میلیون رسیدن. بنابراین خروج خیلی خوبی نیست. و من فکر می‌کنم ترس اینه که قراره توسط LLMها از هم بپاشه.

اما حتی اونجا هم، این واضح نیست که LLMها برنده بشن، درسته؟ اگه شما یه ماشین بخواین، یه LLM که توسط Carvana اداره میشه ممکنه بهتر از ChatGPT باشه. الان ChatGPT ممکنه بهتر باشه، چون اونا شما رو بهتر می‌شناسن. بنابراین این نامشخصه. من نمی‌گم یه جواب قطعی وجود داره. آره اما مثلاً آمازون Rufus رو داره، شما می‌تونین سوال بپرسین که کدوم محصول رو از Rufus بخرین.

شاید شما یه GPT تکراری انجام بدین، Rufus، شاید شما GPT رو انجام ندادین، همون چیز. Instacart الان داره، اوه، این آخر هفته من دارم یه باربیکیو درست می‌کنم. چی باید بپزم؟ هر چه. و مثل اینکه اونا توصیه‌هایی دارن. بنابراین من فکر می‌کنم روندی که وجود خواهد داشت اینه که جعبه جستجوی شما در بالای سایت تجارت الکترونیک یا بازار شما قرار خواهد داشت.

باید دو جنبه داشته باشه. یکی جستجوی خاصه. اگه من بتونم تایپ کنم، LG OLED C3، یا می‌تونم تایپ کنم، من دنبال یه تلویزیون می‌گردم. این بودجه و اتاق منه. و خیلی از اینکه چی باید بخرم؟ و من فکر می‌کنم نباید دو تا نوار جستجوی جداگانه باشه. بنابراین من فکر می‌کنم اون قسمت آخر ممکنه به GPT بره.

Enzo Cavalie: و اون یکی باید بتونه مسیریابی کنه. این اتفاق برام افتاده وقتی دنبال یه چیز خاص می‌گردین و جواب دیگه‌ای می‌گیرین.

Fabrice Grinda: آره، دقیقاً.

Enzo Cavalie: شروع می‌کنه به… مثل یه جستجوی معنایی، نه، من فقط این چیز رو می‌خوام، درسته؟

Fabrice Grinda: دقیقاً. بنابراین ما هنوز در ابتدای اون هستیم. بنابراین اون قسمت، شاید LLMها تصاحبش کنن، و حتی اون موقع هم، اگه کارای تحویل در نهایت توسط بازارهای اساساً انحصاری یا انحصار چندجانبه انجام بشه، چقدر از ارزش رو تصاحب می‌کنن؟

من فکر نمی‌کنم به اندازه چیزی که آدما فکر می‌کنن.

Enzo Cavalie: این ممکنه یه کم اغراق باشه، اما آیا انتظار دارین مدل‌های کسب‌وکار مبتنی بر فناوری که در سال ۲۰۲۱ به شدت تامین مالی شدن، شاید در این دنیا دوباره برگردن، چون ممکنه در برابر هوش مصنوعی یه کم بیشتر قابل دفاع باشن؟

Fabrice Grinda: الان یه روند بزرگ وجود داره که آدما کسب‌وکارهای آفلاین رو می‌خرن و بعد از هوش مصنوعی استفاده می‌کنن و یه لایه هوش مصنوعی و یه لایه فناوری رو اضافه می‌کنن تا اونا رو خیلی سودآورتر، کارآمدتر و غیره کنن.

و خیلی از تجمیع‌های سهام خصوصی بر اساس اون هستن و حتی شرکت‌های سرمایه‌گذاری مثل slow ventures، تز اونا در واقع انجام این نوع کارهاست. بنابراین این قطعاً یه رونده، درسته؟ مثل اینکه شما این شرکت‌های کوچیک خانوادگی رو می‌خرین که همه چیز با قلم و کاغذ انجام میشده. و در گذشته شما یه لایه SaaS داشتین و الان یه لایه هوش مصنوعی دارین، اما و شما اونا رو خیلی سودآورتر و کارآمدتر می‌کنین.

آره، قطعاً. این یه روند بزرگ و ما در روز صفر اون هستیم.

Enzo Cavalie: آیا شما این تز رو قبول دارین که شرکت‌های هوش مصنوعی می‌تونن بودجه‌های نیروی کار رو تصاحب کنن؟

Fabrice Grinda: من مطمئن نیستم که هزینه‌های نیروی کار آدما به خاطر هوش مصنوعی کاهش پیدا کنه، از نظر تاریخی، اگه شما… و من از نظر تحصیلی اقتصاددان هستم، بهبودهای بهره‌وری منجر به دستمزدهای بالاتر شده.

و بنابراین درصد دستمزدها، درصد تولید ناخالص داخلی اساساً نسبتاً ثابت مونده و در واقع با افزایش بهره‌وری افزایش پیدا کرده. بنابراین من حدس می‌زنم که جواب منفیه. فکر می‌کنم می‌دونم که آیا خیلی از مشاغل از بین میرن؟ آره. مشاغل خیلی بیشتری هم ایجاد میشن. اونا متفاوت خواهند بود. بنابراین برنده‌ها و بازنده‌های متفاوتی وجود خواهند داشت، اما به طور متوسط، فناوری همیشه در مورد ارزون‌تر، بهتر، سریع‌تر بوده.

این تورم‌زداست. زندگی اون رو بهتر می‌کنه. کیفیت زندگی اون رو بهبود می‌بخشه. و همون‌طوری که ۲۰۰ سال پیش، اگه من به سال ۱۸۲۵ برم، امید به زندگی ما ۲۹ سال بود، ۲۹ سال. ما ۸۰ ساعت در هفته، شش روز در هفته کار می‌کردیم تا به سختی بتونیم زندگی رو بگذرونیم. ۹۶ درصد از جمعیت جهان کمتر از یک دلار در روز درآمد داشتن.

و ما امروز کیفیت زندگی فوق‌العاده‌ای داریم که در واقع کمتر از ۴۰ ساعت در هفته کار می‌کنیم. ما آب لوله‌کشی داریم. ما برق داریم. ما این دستگاه‌های جادویی رو داریم که توش ارتباطات ویدیویی رایگان جهانی و مجموع دانش بشریت رو تو جیب‌تون دارین. شما می‌تونین هواپیماها رو از یه طرف به طرف دیگه پرواز بدین و برای بیشتر آدما قابل دسترسیه.

این همه به خاطر فناوریه. بنابراین فناوری تورم‌زداست. دنیا رو بهتر می‌کنه. و همه چیز بهتر، ارزون‌تر، سریع‌تره. بنابراین این بیشتر از اون و به روش‌های مختلفی خودش رو نشون میده، از ماشین‌های خودران گرفته تا هزینه نهایی تحویل که به صفر میرسه تا انرژی خورشیدی که داره خیلی ارزون میشه که مثل اینکه برق خیلی ارزون میشه که نشه اون رو اندازه گرفت، جایی که در آستانه و تا آستانه، ۲۰، ۳۰ سال دیگه یه دنیای فراوانی خواهیم داشت.

و من خیلی خوشحالم و مفتخرم که در موقعیتی هستم که به ایجاد این دنیای فراوانی کمک کنم.

Enzo Cavalie: من این رو پرسیدم، چون خیلی از استارتاپ‌های هوش مصنوعی دارن امروز سرمایه جمع می‌کنن. و وقتی شما ارائه‌های اونا رو می‌بینین، بر اساس این ایده هستن که، هی، اگه شرکت‌ها تو ایالات متحده خرج کنن، نمی‌دونم، عددش چقدره، ۲۰۰ یا ۳۰۰ میلیارد دلار در سال درآمد SaaS، اما اونا چند تریلیون دلار حقوق میدن، پس فرصت ۱۰ برابر بزرگتره.

آیا فکر می‌کنین این روش درستی برای نگاه کردن به فرصته؟

Fabrice Grinda: من فکر نمی‌کنم این روش درستی برای نگاه کردن به فرصت باشه، چون وقتی من به رفتار نگاه می‌کنم، می‌بینم، من نمی‌بینم آدما رو، به جز شاید تو موقعیت‌های خدمات مشتری، قطعاً فرصت‌هایی رو برای جایگزینی خدمات مشتری می‌بینم.

اما در حال حاضر، بیشتر شرکت‌ها تو پورتفولیو دارن افراد بیشتری رو استخدام می‌کنن. تا از هوش مصنوعی به طور موثرتری استفاده کنن و از هوش مصنوعی برای بهره‌ورتر شدن استفاده کنن. اونا برنامه‌نویسی رو حذف نمی‌کنن. من هیچ‌کدوم از شرکت‌های پورتفولیومون رو نمی‌شناسم که بگن، اوکی، ما به ۳۰ درصد برنامه‌نویس کمتری نیاز داریم، همه اونا میگن، نه، ما به برنامه‌نویس‌های خیلی بیشتری نیاز داریم.

بنابراین می‌توانیم هوش مصنوعی بیشتری راه‌اندازی کنیم، کد بیشتری بسازیم و حتی سریع‌تر پیش برویم. و اگر چیزی هم باشد، این حقوق‌ها بالاتر و بالاتر می‌روند. من صادقانه این را نمی‌بینم. و از آنجایی که هوش مصنوعی رایگان نیست، شما فقط از آن برای ارزشمندترین برنامه‌ها و منابع استفاده خواهید کرد. و بنابراین، این ثبت و مزیت نسبی است، درست است؟

حتی اگر شما سریع‌تر از منشی خود تایپ کنید، باز هم یک دستیار خواهید داشت زیرا وقت شما بسیار ارزشمند است. بنابراین شما کاری را که انجام می‌دهید انجام خواهید داد و آنها هم به روش خودشان انجام خواهند داد. و به همین ترتیب، من فکر می‌کنم نقش‌هایی که هوش مصنوعی ایفا می‌کند با نقش‌هایی که انسان‌ها ایفا می‌کنند متفاوت خواهد بود.

و به هر حال، قوانین تغییر خواهند کرد، درست است؟ مثلاً الان اگر من یک دکتر داشته باشم، برای او من یک مهره در ماشین هستم. او سه دقیقه من را می‌بیند. او یک ماشین تشخیص است و هیچ توجهی به مسائل بالینی ندارد و لزوماً از آخرین مقالات و تحقیقات و غیره به‌روز نیست. من فکر می‌کنم این نقش باید توسط هوش مصنوعی انجام شود.

مثلاً شاید امروز به اندازه کافی خوب نباشد، اما در یک مقطعی هوش مصنوعی اینطور خواهد بود که، خب، من هر میکرون از MRI شما را بررسی کرده‌ام. من آخرین تحقیقات را دارم. اگر جای شما بودم این کار را می‌کردم. و سپس دکتر برعکس عمل خواهد کرد. او انسانی خواهد بود، همدل، با رفتاری بالینی، و در واقع وقت می‌گذارد تا توضیح دهد چه خبر است، گزینه‌ها چیست، و شاید پیگیری کند تا مطمئن شود که شما واقعاً داروهایی را که مصرف می‌کنید مصرف می‌کنید، زیرا عدم تبعیت گسترده‌ای وجود دارد.

همین موضوع در مورد نقش معلم هم صدق می‌کند، درست است؟ روشی که ما امروز به بچه‌هایمان آموزش می‌دهیم همان روشی است که ۲۵۰۰ سال پیش در زمان سقراط به بچه‌هایمان آموزش می‌دادیم. شما یک معلم با کیفیت متغیر دارید که حقایق را به بچه‌هایی با کیفیت متغیر می‌گوید. این معنی ندارد. هوش مصنوعی باید کلاس را در یک سطح شخصی‌سازی‌شده برای هر فرد تدریس کند و سپس معلم باید مشاور باشد.

اوه، فرانسوای کوچک، تو با ما مشکل داری. این روشی است که من آن را دنبال می‌کنم. و نقش‌ها به طور چشمگیری تغییر خواهند کرد، اما من فکر نمی‌کنم جایگزینی اساسی رخ دهد و تریلیون‌ها دلار حقوق از بین برود.

Enzo Cavalie: اما اگر مجبور بودید اعدادی را در مورد بزرگتر بودن فرصت قرار دهید، آیا دو برابر فرصت نرم‌افزار یا بازار نرم‌افزار سه برابر است؟

آیا ۱۰ برابر بزرگتر است؟ شما چگونه این کار را انجام می‌دهید؟

Fabrice Grinda: من به آن خیلی متفاوت فکر می‌کنم. من بیشتر به این فکر می‌کنم که چه درصدی از تولید ناخالص داخلی امروز دیجیتالی و بهینه شده و کارآمد است، و در واقع بسیار کوچک است، درست است؟ بنابراین در دنیای مصرف‌کننده، در زندگی شما، شاید ۲۵ درصد از تعاملات مصرف‌کننده دیجیتالی شده‌اند.

وقتی تحویل غذا، اوبرها، آمازون، اینستاکارت و تقریباً هر چیزی را که می‌خواهید در نظر بگیرید، دیجیتالی شده است و میزان نفوذ آن حدود ۲۵٪ است. آره حالا، اگر به دنیای B2B بروم، هیچ چیز، ما زیر ۱٪ نفوذ داریم، درست است؟ اگر می‌خواهید مواد پتروشیمی بخرید، هیچ کاتالوگ یا لیستی از آنچه موجود است وجود ندارد.

شما باید با کسی تماس بگیرید یا یک برگه اکسل از طریق ایمیل برای شما ارسال شود، یا باید با ۱۰ نفر تماس بگیرید. و به هر حال، این فقط یک کاتالوگ نیست. شما به اتصال به کارخانه نیز نیاز دارید تا ظرفیت تولید و تأخیرها را درک کنید. شما به سفارش آنلاین، مانند پرداخت‌ها، نیاز دارید، به ردیابی آنلاین نیاز دارید، به تأمین مالی نیاز دارید و این باید در هر صنعت و هر بخش و هر منطقه جغرافیایی اتفاق بیفتد.

سپس به نحوه اداره SMBها فکر کنید. همه چیز با قلم و کاغذ است، شاید اکسل. و این باید همه دیجیتالی شود. و این حتی در مورد دولت هم صحبت نمی‌کند. بیایید به DMV برویم تا گواهینامه رانندگی خود را تمدید کنیم. در مورد فرصت دیجیتالی شدن اقتصاد، در مورد چه اندازه‌ای صحبت می‌کنیم؟

ما در مورد بیشتر آن صحبت می‌کنیم. تریلیون‌ها و تریلیون‌ها. اما من به این شکل که شما آن را اندازه‌گیری می‌کنید فکر نمی‌کنم. خیلی بیشتر این است که چه چیزی دیجیتالی نشده است که باید دیجیتالی شود، و هوش مصنوعی در این کار عالی خواهد بود. بیشتر آن. اما به هر حال، این چقدر سریع اتفاق خواهد افتاد؟ خیلی آهسته. به همین دلیل است که ما در یک حباب بزرگ هوش مصنوعی هستیم.

در هر انقلاب فناوری، مردم فکر می‌کنند که بلافاصله اتفاق می‌افتد. و در نهایت خیلی بیشتر از آنچه مردم فکر می‌کنند طول می‌کشد، اما تأثیر آن بسیار بیشتر از آنچه مردم فکر می‌کنند است. و بنابراین در اواخر دهه نود، شما WebVan داشتید، pets.com داشتید، شرکتی به نام Cosmo داشتید که کار تحویل را انجام می‌داد، شرکتی داشتید که تحویل فوری انجام می‌داد، اما این بدون GPS در آن گوشی هوشمند بود.

همه این افراد ورشکست شدند، اما امروز ما اینستاکارت داریم، دوردش داریم، Chewy داریم. و بنابراین به خودروی خودران فکر کنید. وقتی خودروهای خودران برای اولین بار وارد جاده شدند، نمی‌دانم، ۲۰۱۲، ۲۰۱۳، مردم می‌گفتند، خدای من، همه رانندگان کامیون بیکار خواهند شد. آنها قرار است، این ۴.۳ میلیون شغل است. بزرگترین دسته شغلی در ایالات متحده قرار است یک فاجعه باشد. و ما ۱۳ سال بعد هستیم و هنوز در ابتدای راه هستیم و خودروی خودران قرار است اتفاق بیفتد، اما به تدریج اتفاق خواهد افتاد زیرا هزینه‌ها در واقع بالا هستند، همانطور که هزینه‌ها امروز بالا هستند.

بنابراین آیا هوش مصنوعی جهان را آنطور که می‌شناسیم تغییر خواهد داد؟ کاملا. بسیار بیشتر از آنچه فکر می‌کنیم. خیلی بیشتر طول خواهد کشید زیرا مردم مقاومت فرهنگی دارند و هزینه‌هایی برای انجام آن وجود دارد. هزینه‌های مالی واقعی اجرای LLMها و انجام تماس‌های API، اما همچنین هزینه‌های تغییر فرآیندهای شما و تغییر نحوه اداره شرکت‌ها و غیره.

برای همیشه طول خواهد کشید. همانطور که قبلاً گفتم، DMV خودکار شده است و آنها از هوش مصنوعی برای صدور گواهینامه رانندگی شما استفاده می‌کنند.

Enzo Cavalie: ما احتمالاً AGI خواهیم داشت.

Fabrice Grinda: ما ممکن است تا آن زمان ASI داشته باشیم.

Enzo Cavalie: آیا این به این معنی است که به عنوان یک سرمایه‌گذار، شاید زمان بیشتری را صرف فکر کردن در مورد زمان‌بندی و اندازه واقعی بازار کنیم.

Fabrice Grinda: من می‌خواهم بازار به اندازه کافی بزرگ باشد، اما مثلاً ۵۰ میلیارد به اندازه کافی بزرگ است، و سپس در اینجا ما در مورد تریلیون‌ها صحبت می‌کنیم. من فکر می‌کنم زمان زیادی را صرف فکر کردن در مورد زمان‌بندی می‌کنم، اما به همین دلیل است که من در دنیای LLM نمی‌جنگم، من در برنامه‌های کاربردی LLM می‌جنگم.

بنابراین من فکر می‌کنم این بسیار سرگرم‌کننده‌تر و سودآورتر است. همچنین میانگین یا میانگین ارزش‌گذاری بذری یا A یا B در این شرکت‌های هوش مصنوعی چقدر است؟ مثلاً بذر باید ۵۰ باشد و Aها مانند صدها هستند. و من در بذرهایی با شرکت‌ها سرمایه‌گذاری می‌کنم، ۱۵۰ هزار دلار در ماه درآمد. من دوست دارم ۱۲ پیش از این در Aها با ۲۳ پیش از افزایش هفت سرمایه‌گذاری کنم و Bها مانند این هستند، و آنها یک و نیم میلیون دلار در ماه درآمد دارند، من در شرکت‌هایی سرمایه‌گذاری می‌کنم که دو، سه، چهار، ۵ میلیون دلار در ماه با ۵۰ پیش از افزایش ۱۵ درآمد دارند زیرا هیچ‌کس این دسته‌ها را دوست ندارد.

من دوست دارم خلاف جریان باشم. من می‌خواهم در هوش مصنوعی کاربردی سرمایه‌گذاری کنم، نه در خود بازی پادشاهان. اول از همه، من فکر می‌کنم GPT Open AI برنده شد. بقیه همه مرده‌اند. آنها هنوز نمی‌دانند.

Enzo Cavalie: پادشاه‌سازان از قبل انتخاب خود را کرده‌اند.

فابریس گریندا: بله. پادشاه از قبل آنجاست.

بقیه مانند این هستند که برای پادشاه شدن می‌جنگند، اما همه آنها خواهند مرد، و هر چه باشد، من فکر می‌کنم همه آنها خواهند مرد. فقط سال‌ها طول می‌کشد تا این اتفاق بیفتد و ده‌ها میلیارد، اگر نگوییم صدها میلیارد دلار. اما در نتیجه، من نمی‌خواهم این بازی را انجام دهم.

Enzo Cavalie: آیا فکر می‌کنید این هوش مصنوعی کاربردی اساساً به نوع متفاوتی از بنیانگذار نیاز دارد؟ مانند این بحث بین پس‌زمینه تجاری بیشتر در مقایسه با بنیانگذار با پس‌زمینه فنی.

Fabrice Grinda: معمولاً به بنیانگذاری نیاز دارد که بفهمد آن را برای چه چیزی به کار می‌برد، درست است؟ بنابراین اگر شما در فضای پتروشیمی هستید و باید Dow Chemical را متقاعد کنید که با شما کار کند، احتمالاً کمک می‌کند که شما در این دسته بوده‌اید.

بنابراین بله، بنیانگذاران بازار B2B عمودی ما تمایل دارند مسن‌تر باشند. نهادی داشته باشند که تجربه زیادی در صنعت و دسته داشته باشد. و در موقعیتی باشند که بتوانند هوش مصنوعی را به کار ببرند، اما آنها هنوز به استعداد فنی بسیار خوبی نیاز دارند تا بتوانند این کار را انجام دهند. اما شما به اعتبار در صنعت نیاز دارید و همچنین باید درک کنید که به چه طریقی می‌توانید از آن استفاده کنید یا آن را به کار ببرید تا مؤثر باشد، درست است؟

شما اغلب به یک تغییر رفتاری نیاز دارید. خبر خوب این است که تغییر رفتاری به خودی خود در حال رخ دادن است زیرا صاحبان این SMBها اکنون در دهه ۶۰، ۷۰ و غیره زندگی خود هستند. و بچه‌هایشان نمی‌خواهند آن را تحویل بگیرند. بنابراین یک تغییر نسلی وجود دارد که آنها می‌خواهند آن را به سایر احزاب یا سهام خصوصی بفروشند، که منجر به تغییر در فناوری کاربردی می‌شود.

و همین اتفاق در شرکت‌های بزرگ نیز در حال رخ دادن است. تصمیم‌گیرندگانی که شروع به بازنشستگی می‌کنند، همه آنها به RFP علاقه‌مند بودند. و اکنون هزاره‌هایی که در حال آمدن و تحویل گرفتن هستند، بیشتر به بازارها علاقه‌مند هستند. و بنابراین، این یک نسل و تغییر نسلی ایجاد می‌کند. که استفاده از هوش مصنوعی را آسان‌تر می‌کند.

Enzo Cavalie: این فوق‌العاده جالب است. من دوست دارم اکنون یک لنز جهانی به مکالمه خود اضافه کنم زیرا شما، من فکر می‌کنم آنچه شما را به عنوان یک سرمایه‌گذار منحصربه‌فرد می‌کند همیشه علاوه بر تجربه شما به عنوان یک بنیانگذار این است که شما در خارج از ایالات متحده نیز در اروپا، آمریکای لاتین، آسیا سرمایه‌گذاری زیادی می‌کنید. و نکته خنده‌دار این است که من شنیدم شما OLX را به عنوان این ایده توصیف می‌کنید، هی، بر ایالات متحده تسلط یافت، اکنون بیایید Craigslist را برای بقیه جهان بسازیم.

Fabrice Grinda: خب، یک نسخه بهتر و بهبودیافته. من باید بگویم، چه می‌شد اگر Craigslist در واقع با یک UX UI مدرن اداره می‌شد که به زنانی که تصمیم‌گیرندگان اصلی تمام خریدهای خانگی هستند، خدمات ارائه می‌داد، سپس اول موبایل، و بدون هرزنامه، کلاهبرداری، فیشینگ و فحشا. بنابراین بله.

Enzo Cavalie: نکته خنده‌دار این است که ۱۰ سال بعد، من هنوز از Craigslist برای اجاره یک آپارتمان در سانفرانسیسکو استفاده می‌کنم، درست است؟

بنابراین این اثبات این بود که حداقل آنها چیز ارزشمندی پیدا کرده‌اند.

Fabrice Grinda: نقدینگی بر همه چیز در بازارها برتری دارد. بهتر و مهم‌تر از رابط کاربری است. مهم‌تر از کسب درآمد است. مهم‌تر از هر چیز دیگری است.

Enzo Cavalie: بنابراین من کنجکاو هستم که آیا این Craigslist برای همه جای دیگر است.

آیا این یک لنز خوب برای بنیانگذاران و سرمایه‌گذاران در سطح جهانی است تا به فرصت‌های هوش مصنوعی نگاه کنند، یا هوش مصنوعی بیش از حد جهانی است؟

Fabrice Grinda: اگر در مورد استفاده از هوش مصنوعی در بخش‌های عمودی صحبت می‌کنید، پس البته، بخش‌های عمودی در هر کشور بسیار متفاوت هستند. کاربرد اینها بسیار متفاوت بود. چشم‌اندازهای نظارتی متفاوت هستند، اما اگر در مورد سطح LLM صحبت می‌کنید، یک Midjourney برای آمریکای لاتین وجود نخواهد داشت.

این Midjourney خواهد بود. ترجمه بسیار آسان است، درست است؟ همانطور که فیس‌بوک یک شرکت جهانی است. دلیل این امر در مورد Craigslist این است. برندگان متفاوتی در هر کشور وجود دارد. شما باید در یک کشور خاص نقدینگی ایجاد کنید، درست است؟ مثلاً شما یک کالا را از سانفرانسیسکو به سائوپائولو حمل نمی‌کنید.

و از آنجایی که معاملات محلی بودند، شخصی که یک آپارتمان در سائوپائولو اجاره می‌کند، معمولاً کسی است که به سائوپائولو نقل مکان می‌کند، از جای دیگری در برزیل از قبل در سائوپائولو است. از جایی از سانفرانسیسکو نیست. و بنابراین در شبکه جهانی اثرات زیادی وجود ندارد، اما برخی از مشاغل مانند Airbnb وجود دارد.

ما در واقع افرادی هستیم که به صورت بین‌المللی سفر می‌کنند که اثرات شبکه جهانی را ایجاد می‌کنند، بنابراین به کسب‌وکار بستگی دارد، اما وقتی صحبت از چیزهایی می‌شود که صرفاً نرم‌افزاری هستند. مانند ChatGPT، مانند Midjourney، هیچ دلیلی وجود ندارد که نسخه‌های منطقه‌ای محلی‌شده از این وجود داشته باشد. ChatGPT برای هند ChatGPT خواهد بود.

Enzo Cavalie: با این حال، شما در مورد Vinted در اروپا به ما می‌گفتید. آره جایی که به نظر می‌رسد هوش مصنوعی به آنها کمک کرده است تا به نوعی مرزها را بشکنند.

Fabrice Grinda: مرزها، بله.

Enzo Cavalie: یا اصطکاک‌های محلی، درست است؟ با ترجمه خودکار.

Fabrice Grinda: این یکی از دو پایه بود. بنابراین بله، آنها ترجمه خودکار مکالمه لیست‌ها را دارند، اما سپس آنها همچنین یک شرکت حمل و نقل و پرداخت داخلی ساخته‌اند تا بتوانند در واقع به صورت ارزان بین لهستان و فرانسه حمل و نقل کنند.

و بنابراین اگر این کافی نباشد. و آنها نمی‌توانند این کار را انجام دهند. به عنوان مثال، شما می‌توانید ترجمه کنید، اما شما نمی‌توانید، این کار از ایالات متحده به فرانسه کارساز نخواهد بود، زیرا حمل و نقل بسیار گران است. این امر داشتن یک شرکت پان اروپایی را برای اولین بار آسان می‌کند. باشه. و بنابراین اکنون ما سرمایه‌گذارانی در شرکتی مانند Ovoko و قطعات خودرو هستیم که پان اروپایی است یا Vintage برای مد، اما این امر داشتن یک شرکت جهانی را آسان نمی‌کند زیرا هزینه‌های حمل و نقل و تعرفه‌ها و موانع همچنان وجود دارند.

Enzo Cavalie: این فوق‌العاده جالب است. بنابراین ممکن است داشتن بازیکنان منطقه‌ای بزرگتر را آسان کند، مانند Mercado Libres بیشتر به این معنا. اما لزوماً کارها را برای، بله، ChatGPTها برای رفتن به سراسر جهان آسان‌تر نمی‌کند.

Fabrice Grinda: ChatGPT در سراسر جهان خواهد بود، اما این یک بچه خواهد بود. این کار را برای هر بازیکن تجارت الکترونیکی آسان نمی‌کند که سپس برود و در برزیل برنده شود، نه چندان.

و به هر حال، حتی آمریکای لاتین، من نمی‌دانم تا چه حد توافقنامه‌های تجارت آزاد و بدون مرز و غیره وجود دارد، اما من فکر نمی‌کنم تعداد زیادی وجود داشته باشد، و بنابراین من فکر می‌کنم واقعاً در اروپا کمک می‌کند که بله، اتحادیه اروپا، این کار را آسان می‌کند. اما در خارج از اروپا، من مطمئن نیستم که اینقدر مفید باشد.

Enzo Cavalie: این فوق‌العاده، فوق‌العاده جالب است. هوش مصنوعی به نوعی وعده دموکراتیزاسیون یا انفجار ایجاد نرم‌افزار را می‌دهد. بنابراین من حدس می‌زنم بسیاری از، دوباره، این به این مکالمه مرتبط است. بسیاری از برندگان واقعی شرکت‌های بزرگ فناوری بوده‌اند، درست است؟ مانند فیس‌بوک که به سراسر جهان می‌رود، گوگل نیز.

شاید خارج از چین، جایی که همیشه چین بازیکنان بزرگ و بسیار بزرگ خود را داشته است. بنابراین من کنجکاو هستم که آیا فکر می‌کنید هوش مصنوعی

Fabrice Grinda: بله، من فکر می‌کنم به این دلیل که آنها آن را مسدود کردند، درست است؟ من مطمئن نیستم که اگر آنها از برنده شدن گوگل و غیره جلوگیری نمی‌کردند، آیا برندگان فعلی خود را داشتند.

Enzo Cavalie: این یک هشدار عالی است. بنابراین من کنجکاو هستم که آیا فکر می‌کنید هوش مصنوعی زمین بازی را برای این اکوسیستم‌های نوظهور در خارج از ایالات متحده هموار می‌کند، یا در واقع تسلط ایالات متحده را تقویت می‌کند؟

Fabrice Grinda: بنابراین بستگی دارد به اینکه در مورد چه چیزی صحبت می‌کنید. اگر در مورد این صحبت می‌کنید که آیا این به بنیانگذاران محلی جدید قدرت می‌دهد؟ بنابراین بزرگترین روند ۳۰ سال گذشته این است که ساخت شرکت‌های فناوری ارزان‌تر و آسان‌تر از همیشه شده است. بنابراین اکنون شما می‌توانید، من می‌توانم در جاکارتا باشم و ندانم چگونه کدنویسی کنم و در واقع می‌توانم یک برنامه و یک استارت‌آپ فناوری بسازم. بنابراین یک دموکراتیزاسیون فوق‌العاده در ایجاد ایده، ایجاد استارت‌آپ و غیره وجود خواهد داشت.

کاملا. و بنابراین ایده‌ها از مناطق جغرافیایی بسیار بیشتر و افراد بسیار بیشتر، انواع افراد بسیار بیشتر خواهند آمد، دیگر نیازی نیست که یک فارغ‌التحصیل علوم کامپیوتر استنفورد، در دره با حمایت Sequoia باشید تا یک استارت‌آپ فناوری بسازید. بنابراین دموکراتیزاسیون جهانی و ایجاد استارت‌آپ.

اما از آنجایی که بیشتر این افراد از پلتفرم‌هایی مانند چت GPT برای ساخت آن استفاده می‌کنند، این امر آنها را تقویت می‌کند. و اینها معمولاً در ایالات متحده مستقر هستند. پاسخ هر دو است، شرکت‌های فناوری بزرگ و فوق‌العاده مسلط ایالات متحده همچنان شرکت‌های فناوری بزرگ و فوق‌العاده مسلط ایالات متحده خواهند بود، اما بنیانگذاران بسیار بیشتری در سطح جهانی وجود خواهند داشت که شرکت‌های شگفت‌انگیزی ایجاد خواهند کرد.

Enzo Cavalie: اگر شما با یک بنیانگذار در جاکارتا یا برزیل صحبت می‌کردید، ما توصیه‌های متفاوتی برای آنها در مورد نحوه ساخت یا نحوه رویکرد به یک فرصت هوش مصنوعی در مقایسه با توصیه‌هایی که به یک بنیانگذار در نیویورک یا سیلیکون ولی می‌دادید، داریم.

Fabrice Grinda: من به آنها می‌گفتم هوش مصنوعی کاربردی انجام دهند، نه هوش مصنوعی اساسی.

به همین سادگی است. فقط به این دلیل که پول کافی ندارید، استعداد کافی برای رفتن و مبارزه با دنیای LLM را نخواهید داشت، که اگر بخواهید، بازی پادشاهان است. آره یک مشکل عمودی را انتخاب کنید و از هوش مصنوعی برای کارآمدتر کردن آن استفاده کنید. و در آنجا، هیچ کس از ایالات متحده زحمت نخواهد کشید، نمی خواهد این کار را انجام دهد.

بنابراین، اگر می‌خواهید همه خشکشویی‌ها را در برزیل یا سائوپائولو جمع کنید و یک لایه هوش مصنوعی اضافه کنید، تجربه کاربری را کاملاً تغییر دهید، ساختار حاشیه سود را بهبود بخشید و از هوش مصنوعی برای انتخاب بهترین مکان‌ها یا جلوگیری از تقلب استفاده کنید، بله، این کار را انجام دهید. هیچ کس در ایالات متحده

برای این کار به سراغ شما نخواهد آمد. اما ساختن یک Midjourney رقابتی، به نظر من ایده وحشتناکی است.

Enzo Cavalie: شما گفتید که روند بزرگ 30 ساله این بوده است که ساخت یک استارت‌آپ فناوری به طور فزاینده‌ای ارزان‌تر و سریع‌تر و در دسترس‌تر برای همه می‌شود، نه فقط برای، همانطور که گفتید، یک دانشجوی علوم کامپیوتر از استنفورد و در عین حال این اتفاق می‌افتد.

شما همچنین می‌بینید که شرکت‌ها سرمایه بیشتری نسبت به همیشه جمع می‌کنند، درست است؟ آنها سریع‌تر از همیشه سرمایه جمع می‌کنند. بنابراین من کنجکاو هستم. به نظر شما سرمایه گذاری خطرپذیر به عنوان یک طبقه دارایی در 10 سال آینده چگونه تکامل خواهد یافت؟

Fabrice Grinda: من فکر می‌کنم اندازه قیمت افزایش یافته است. و بنابراین مردم مایلند پول بیشتری را به این دسته اختصاص دهند، درست است؟

مثلاً قبلاً چند میلیون نفر آنلاین داشتیم و اکنون کل جهان آنلاین هستند. بنابراین در هر بخش، مردم مایل به صرف هزینه بیشتری هستند. اکنون طبقه دارایی به طور چشمگیری تغییر کرده است. جدا از این، فکر می‌کنم بیشتر ناشی از چند صندوق بزرگ است. من شروع به جمع آوری بیشتر سرمایه کرده‌ام.

بنابراین 10 صندوق برتر، فکر می‌کنم، حدود 70 درصد از سرمایه را جمع آوری کرده‌اند. و اینها Andreessen و Thrive و Insight و General Catalyst و غیره هستند. و من حتی مطمئن نیستم که دیگر بتوانم آنها را سرمایه گذاران خطرپذیر بنامم، درست است؟ آنها جمع آوران سرمایه و مدیران دارایی هستند. من گمان می‌کنم که بازدهی که آنها خواهند داشت به سبک سرمایه گذاری خطرپذیر نخواهد بود، مانند 30 درصد IRR و 3، 4، 5 برابر صندوق‌ها.

من فکر می‌کنم آنها 1.5 تا 2 برابر صندوق‌ها و 10، 15 درصد IRR خواهند بود. و بسیاری از اینها عمومی خواهند شد و بسیاری از اینها ساختارهای همیشه سبز خواهند داشت.

Enzo Cavalie: بیشتر شبیه بلک راک.

فابریس گریندا: بله. اما بله، اما این اشکالی ندارد. این کاری است که آنها انجام خواهند داد. و من فکر می‌کنم سرمایه گذاران خطرپذیر واقعی صندوق‌های کوچک‌تر و عمودی خواهند بود.

و زیر 500 میلیون، احتمالاً زیر 300 میلیون که حوزه تمرکز و تخصص خود را خواهند داشت. که نوع، درست، نوع بازدهی را خواهند داشت که مردم انتظار دارند برای سرمایه گذاری خطرپذیر داشته باشند. بنابراین چشم انداز VC به طور اساسی در حال تغییر است. و به هر حال، بسیاری از VCها در حال مرگ هستند.

من فکر می‌کنم حدود 2000 VC در چند سال گذشته تعطیل شده‌اند یا در حالت زامبی قرار دارند، زیرا نتوانسته‌اند صندوق جدیدی جمع آوری کنند.

Enzo Cavalie: بنابراین حدس می‌زنم آنچه که من سعی داشتم به آن اشاره کنم نیز این واقعیت است که شرکت‌ها به سرمایه کمتری نسبت به همیشه نیاز دارند، درست است؟ و ما شاهد این هستیم که بازیکنان بزرگ، برخی از شرکت‌ها پول زیادی جمع آوری می‌کنند.

من فکر می‌کنم ما همچنین شاهد این هستیم که برخی از شرکت‌ها تصمیم می‌گیرند، هی، من فکر می‌کنم Midjourney احتمالاً یک مثال عالی است. Gamma به تازگی به RR رسیده است، فکر می‌کنم، و آنها سرمایه زیادی جمع آوری نکرده‌اند. بنابراین، شما همچنین می‌توانید استدلال کنید که میزان سرمایه مورد نیاز کمتر است.

Fabrice Grinda: پاسخ این است که بستگی دارد، درست است؟ اگر شما در حال ساختن، اگر شما یک ChatGPT هستید و باید در GPUها رقابت کنید، شما در یک تجارت سبک دارایی نیستید.

شما در یک تجارت سنگین دارایی هستید و به ده‌ها میلیارد یا صدها میلیارد نیاز دارید. شما یا خودتان آن را می‌سازید یا ظرفیت را از مایکروسافت و NVIDIA یا دیگران می‌خرید، اما در هر صورت، شما سنگین دارایی هستید. اگر با هشت نفر دیگر رقابت می‌کنید و واقعاً متمایز نیستید، شاید نیاز به صرف هزینه برای بازاریابی داشته باشید.

و میزان سرمایه‌ای که نیاز دارید واقعاً به صورت موردی در هر دسته متفاوت است. گاهی اوقات می‌تواند ویروسی باشد. بنابراین گاهی اوقات می‌تواند استفاده کند، گاهی اوقات از اکتساب پولی استفاده می‌کنید. واقعاً بستگی دارد.

Enzo Cavalie: شما به دو دسته از شرکت‌های سرمایه گذاری خطرپذیر اشاره کردید، شرکت‌های بزرگی که دارایی‌های زیادی را جمع آوری می‌کنند. و شما به شرکت‌های کوچکتر اشاره کردید که ممکن است تخصصی‌تر باشند. شما یک مدل بسیار خاص دارید، که وقتی به وب سایت می‌روید، می‌بینید که به عنوان سرمایه گذاری فرشته در مقیاس سرمایه گذاری خطرپذیر توصیف شده است، که یک جمله عالی است، به نظر شما مدل شما چگونه در دنیای هوش مصنوعی قرار می‌گیرد؟

آیا در مقایسه با سایر بازیکنان موقعیت بهتری دارد یا خیر؟

Fabrice Grinda: سایر بازیکنان معمولاً بازی پادشاهان را انجام می‌دهند و من بازی می‌کنم، من یک مخالف هستم، دوست دارم با این ارزش‌گذاری‌های بسیار معقول‌تر سرمایه گذاری کنم. بنابراین من فکر می‌کنم ما، به دلیل متنوع بودن، از نظر تاریخی بسیار امن‌تر است، ما سه صندوق X با حدود 27 درصد IRR، IRR تحقق یافته داشته‌ایم.

و این در طول 27 سال گذشته بوده است و به نظر می‌رسد این روند ادامه دارد زیرا تنوع به این معنی است که شما به شرکت‌های قانون قدرت ضربه می‌زنید. اکنون، در مورد ما، ما از شرکت‌های بسیار، بسیار کوتاه مدت، شرکت‌های قانون قدرت فوق العاده اجتناب می‌کنیم زیرا صفرهای زیادی در آنجا وجود دارد با انجام هوش مصنوعی کاربردی در این دنیا. من فکر می‌کنم ما خوب عمل خواهیم کرد.

و همچنین ما با قیمت‌های بسیار معقول وارد شرکت‌های شگفت انگیز می‌شویم. و سپس آنها می‌روند و به طرز شگفت انگیزی خوب عمل می‌کنند، مانند Vinted، که از این دنیای هوش مصنوعی استفاده کرده است.

Enzo Cavalie: Fabrice، شما هزاران ساعت را صرف ساخت Fabrice AI برای شبیه سازی خود کرده‌اید.

من کنجکاو هستم، به نظر شما آینده شغل یک سرمایه گذار چگونه است؟ اگر در دنیایی که هوش مصنوعی یا یک بنیانگذار بتواند از طریق این چت یا این رابط ویدیویی با شما تعامل داشته باشد چه؟

فابریس گریندا: بله.

Enzo Cavalie: شغل جدید یک سرمایه گذار انسانی چیست؟

Fabrice Grinda: در پایان روز، این همان چیزی است که قبلاً گفتم.

چه چیزی را به هوش مصنوعی برون سپاری نمی‌کنم؟ قضاوت. و آنچه من در اینجا دارم سطح قضاوت است. بنابراین دلیلی که من یک و pitch دارم. بنابراین در حال حاضر ما Fabrice AI را داریم که زنده است، که مخزن تمام دانش من است. در واقع بسیار خوب است. شما می‌توانید در مورد روندهای بازار، هوش مصنوعی، هر چیز دیگری سؤال بپرسید و مکالمات کامل داشته باشید.

آنچه هنوز زنده نیست باید زنده باشد، امیدوارم در یک یا دو ماه آینده، Pitch Fabrice است. با تشکر. و دلیلی که من Pitch Fabrice را دارم این است که در حال حاضر ما 300 معامله در هفته به صورت ورودی دریافت می‌کنیم. ما با 40 نفر تماس می‌گیریم. در کمیته سرمایه گذاری، هر سه شنبه ما 40 نفر را بررسی می‌کنیم. و ما با 6 نفر تماس دوم می‌گیریم. بنابراین معمولاً من با 6 نفر تماس دوم می‌گیرم.

و سپس ما در 3 نفر سرمایه گذاری می‌کنیم. بنابراین از 300 به 300 به 3، بنابراین نرخ تبدیل 1 درصد. اما من با 6 نفر صحبت کردم. شاید 40 نفر دوست داشتند با من صحبت کنند و قطعاً 260 نفری که با کسی صحبت نکردند دوست دارند با کسی صحبت کنند. و بنابراین قرار دادن آن به عنوان یک خدمت عمومی برای بنیانگذاران از نظر بیرون آمدن از تیز کردن آنها، مانند، اوه، من تناسب محصول با بازار را نمی‌بینم، اقتصاد به نظر نمی‌رسد کاملاً وجود داشته باشد.

داستان به خوبی استخدام نشده است از طریق هر چیزی، اگر بتوانم هوش مصنوعی را به اندازه کافی برای این کار خوب کنم، فکر می‌کنم ارزشمند است. اکنون، آیا اجازه خواهم داد Fabrice AI به طور خودکار تصمیم بگیرد که در چه چیزی سرمایه گذاری کند؟ به این زودی‌ها نه. می‌توانم به شما بگویم که، و به هر حال، من حتی مطمئن نیستم که، امیدوارم شاید از 260 شرکتی که باید با آنها تماس بگیریم، چند شرکت به عنوان جالب برجسته شوند که سپس نگاهی بیندازیم و در آنها سرمایه گذاری کنیم.

اما این حتی دلیل انجام این کار نیست. من همه اینها را انجام دادم زیرا یک تمرین فکری بود. انجام این کار چقدر سخت است؟ و در نتیجه، وقتی همه این ایده‌های کمک خلبان به من ارائه می‌شود، انجام آن چقدر سخت است، واقعاً چقدر متمایز است؟ و این باعث می‌شود من یک سرمایه گذار هوش مصنوعی بهتر و یک درک کننده بهتر از روندهای موجود باشم.

و به هر حال، این یکی از اصلی‌ترین چیزهایی است که من را در مورد همه این شرکت‌های هوش مصنوعی ترسانده است، این است که من شروع به استفاده از تمام پشته‌های خودم یا پشته‌های مختلف، مانند Langchain و Pinecone در پایگاه داده no SQL کردم. و من از یک کتابخانه متن به گفتار منبع باز کم کم در طول دو سال گذشته استفاده می‌کردم، همه چیز را پاره کردم و به عنوان باطن خود به Open AI منتقل شدم، بنابراین از Whisper استفاده می‌کنم.

و همه اینها، که شرکت‌هایی هستند که ده‌ها میلیون از صدها میلیارد سرمایه گذاری VC دریافت کرده‌اند. من کاملاً منسوخ کردم زیرا فکر می‌کردم OpenAI کار بهتری، ارزان‌تر، بهتر و سریع‌تر انجام می‌دهد. و این ترسناک است، درست است؟ شرکت‌هایی مانند all of AI، به ارزش 4 میلیارد و سپس مرده.

Enzo Cavalie: یک سؤال نهایی با صحبت از اینکه من عاشق این واقعیت هستم که شما از نظر پیشینه اقتصاددان هستید. بنابراین من، شما یک دیدگاه کلان بسیار جالب از چیزها دارید. وقتی صحبت از هوش مصنوعی می‌شود، بزرگترین سؤالاتی که هنوز پاسخی برای آنها ندارید چیست؟

Fabrice Grinda: آنچه هنوز مشخص نشده است این است که واقعاً چقدر رشد بهره وری را به همراه دارد یا قرار است به همراه داشته باشد و چه نوع بازه زمانی.

اگر یک قدم به عقب بردارید، مانند جهان به طور کلی در واقع عملکرد بسیار خوبی دارد، اما ما سطوحی از عدم قطعیت داریم، درست است؟ مانند اینکه ما به وضوح بحران‌های ارز فیات داریم که در حال وقوع هستند زیرا ما بدهی دولتی زیادی در اکثر کشورها داریم، دولت‌ها بیش از حد رفتند و هنوز کسری بودجه دارند.

ما بی‌ثباتی ژئوپلیتیکی در یک جنگ سرد دوم در حال جوشش و غیره داریم. یک راه برای خروج از این وضعیت در واقع این است که ما رشد خوبی داشته باشیم و نه زیاد، مانند 1 درصد بیشتر رشد سرانه تولید ناخالص داخلی در سال که در طول 50 سال ترکیب شود که در واقع می‌توانیم خودمان را از آن خارج کنیم. این کاری است که ما انجام دادیم.

شما باید کمی کمربندها را سفت کنید، اما نه زیاد. شما فقط می‌توانید شاید تنظیمات تورم را در مورد نحوه اندازه گیری تامین اجتماعی تغییر دهید. و بین آن کمی رشد بالاتر، ما می‌توانیم خودمان را از آن خارج کنیم که این کاری است که ما پس از جنگ جهانی دوم انجام دادیم.

بنابراین آنچه در حال حاضر نامشخص است این است که دقیقاً چه مقدار رشد بهره وری را به دست خواهیم آورد و با چه سرعتی آن را به دست خواهیم آورد؟ و شهود من این است که ما آن را به دست خواهیم آورد، اما مدت زمان بیشتری از آنچه مردم فکر می‌کنند طول خواهد کشید زیرا این شرکت‌های بزرگ و این دولت‌ها، به هر حال، دولت‌ها مانند.

30 تا 60 درصد از تولید ناخالص داخلی در اکثر کشورها، آنها بسیار آهسته حرکت می‌کنند. به این برمی‌گردد که چه زمانی فکر می‌کنم هوش مصنوعی در حال پردازش ادعاهای من در IRS است یا مجوز رانندگی جدید من را به DMV صادر می‌کند، من نمی‌بینم که این اتفاق در دهه آینده رخ دهد. آره من حتی مطمئن نیستم که در دو دهه آینده.

بنابراین مدتی طول خواهد کشید تا فکر کنم آن را ببینیم. و بیشتر تولید ناخالص داخلی در حال حاضر در آن صنایع کند حرکت و تنظیم شده است که من دوست دارم فناوری بیشتری در آن اعمال شود مانند مراقبت‌های بهداشتی، اما بیشتر از آنچه که من دوست دارم طول می‌کشد.

Enzo Cavalie: Fabrice، این یک مکالمه عالی بود.

از شما بسیار سپاسگزارم که این کار را انجام دادید. شما دیدگاه بسیار منحصر به فردی در مورد بسیاری از موضوعات دارید، نه تنها استارت‌آپ‌ها و سرمایه‌گذاری خطرپذیر. و فقط برای جمع‌بندی، من هم اقتصاددان هستم، بنابراین داشتن این مکالمه نیز جالب است. بنابراین من هم دوست دارم فکر کنم حدس می‌زنم از این موضوعات از آن لنز کلان.

Fabrice Grinda: بسیار خب، عالی است، متشکرم و از شما برای انجام این کار سپاسگزارم